- چشم بخواب کردن (بُ کَ دَ)
خوابانیدن، چشم کسی را به بستن واداشتن:
بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست را
وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن.
حافظ.
، خوابانیدن چشم بیدار. دیدۀ بیدار را در خواب کردن:
با فلک چون فسانه گوی شرم
چشم خورشید را بخواب کنم.
حسین ثنایی (از آنندراج)
بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست را
وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن.
حافظ.
، خوابانیدن چشم بیدار. دیدۀ بیدار را در خواب کردن:
با فلک چون فسانه گوی شرم
چشم خورشید را بخواب کنم.
حسین ثنایی (از آنندراج)
